برخی چیزها هرگز قدیمی نمیشوند، همیشه هیجان انگیزند و باعث نامنظم شدن ضربان قلب میشوند
یکی از اینها ، عشق است .
در زیر چند کتاب عاشقانه معروف معرفی شده که امیدوارم عشق را به شما بازگردانند و گرما و نشاط به شما عطا کنند.
1-یک عاشقانه آرام 1373
نویسنده: نادر ابراهیمی
مقدمه کتاب یک عاشقانه آرام:
دیگر جوان نیستم، میانسال هم نیستم! به همین خاطر است که همیشه می اندیشم. این آخرین اثری است که به او پیشکش می کنم و به فکرم می رسد که بنویسم (برای آخرین بار به او) اما احساس می کنم که در این جمله، نقصی وجود دارد و یا شاید اضطرابی! یادم می آید اولین کتابم را در نیمه راه جوانی به بهترین دوست روزگار کودکی تا جوانی ام تقدیم کردم: (به برادرم رحیم قاضی مقدم، که با دوستی ام با او بیش از همه کس او را عذاب داده ام)
حال، در آستانه پیری؛ می خواهم جمله ای شبیه به آن بگویم: (به همسرم فرزانه، که با مهر بی حدم به او، تنها کسی بوده ام که پیوسته عذابش داده ام)
و افسوس که نمی توان بازگشت و از نو ساخت؛ اما، دست کم به آن ها که در آغاز راه هستند می توان یادگاری کوچکی داد، شاید به کارشان بیاید. «یک عاشقانه آرام» اگر خدا بخواهد و زنده بمانم، «یک عاشقانه بسیار آرام» یادگاری خواهد بود از من و او به همه آن ها که در آغاز راه هستند.
خلاصه کتاب
داستان یک عاشقانه آرام روایتی است از قبل از انقلاب سال 57. شخصیت اصلی این رمان گیله مرد معلمی است که علاوه بر تدریس فعالیت های سیاسی زیادی انجام می دهد.او در یکی از سفرهای خود با دختر زیبایی به نام عسل ازدواج می کند و شروع عاشقانه آرام پس از این واقعه شکل می گیرد.
در طول داستان گیله مرد به دلیل فعالیت های سیاسی و انقلابی ای که داشت تبعید می شود و این به عنوان یکی از تلخ ترین روزهای عاشقانه این زوج عاشق ناآرامی هایی را برای زندگی آن ها به وجود می آورد. اما جذابیت داستان در این قسمت است که عسل و گیله مرد در هیج قسمت از داستان و با وجود مشکلات فروانی که دارند دست از دوست داشتن هم بر نمی دارند و سعی می کنند عشق خود را هر روز به شکل های متفاوت تری به هم ابراز کنند. البته این پایان ماجرا نیست چرا که برای داشتن یک عاشقانه آرام باید ناآرامی های زیادی را تحمل کرد که نادر ابراهیمی توانسته با تصویر سازی های جذاب قلمش در 210 صفحه داستان عاشقانه عسل و گیله مرد را روایت کند.
برخی از مخاطبان بر این باورند که نادر ابراهیمی قسمتی از خودش را به داستان اضافه کرده است گیله مرد قصه همان آقای نویسنده است و همین مسئله موجب شده تا مخاطبان این کتاب را بیشتر دوست داشته باشند و ارتباط بهتری با شخصیت های داستان برقرار کنند.
2-غرور و تعصب
نویسنده : جین آستین
در رمان "غرور و تعصب"داستان با خانواده بنت شکل میگیرد که پنج دختر دارند. با آمدن دو مرد جوان ثروتمند با نامهای آقای بینگلی و دوستش آقای دارسی به همسایگیشان، خانم بنت امیدوار میشود تا دخترهایش ازدواج کنند و سر و سامان بگیرند. جین، دختر بزرگ خانواده به آقای بینگلی علاقهمند میشود اما خواهر سرزنده و با نشاطش الیزابت، به خاطر تکبّر و انزوای آقای دارسی از او متنفّر است ولیکن با اینکه، الیزابت بنت، دختری عقلگرا از طبقه متوسط و حومهنشین و چارلز دارسی، مردی خوددار و مغرور از طبقه مرفه و شهرنشین است، این دو به تدریج به خصوصیات اخلاقی خوب هم پی میبرند و با افزایش شناخت و آگاهیشان از یکدیگر، خود نیز با تغییرات مثبت و خوب در بینش و شخصیتشان کاملتر میشوند و عشقی واقعی بین این دو ایجاد میشود، و در این بین اتفاقاتی رخ میدهد که جین و آقای بینگلی از هم دور میشوند و...
چکیدهای از متن:
بینگلی به قضاوت و نظرات دارسی اعتماد زیادی داشت و در درک و فهم، دارسی بهتر از او بود. گرچه بینگلی کاملاً بینقص به نظر میرسید اما دارسی باهوشتر و در عین حال مغرور، خوددار و مشکلپسند هم بود. دارسی با ادب و نزاکت بود اما رفتارش چنگی به دل نمیزد و از این نظر، دوستش کاملاً برتر از او بود.
3- من پیش از تو
نویسنده : جوجو مویز
من، پیش از تو، داستانی عاشقانه از زندگی لوییزا و ویل است. لوییزا دختر جوانی است که در تامین مخارج خانواده کمک میکند. او به تازگی کارش را از دست داده است و حالا به شدت دنبال کار میگردد. وقتی آگهی استخدام پرستاری از یک مرد جوان توانخواه را میبیند به مصاحبه میرود و موفق میشود که کار را هم بگیرد. اما از دلیل اصلی استخدام شدنش خبر ندارد. لوییزا حالا پرستار ویل است. ویل به دلیل تصادفی فلج شده است تصمیم گرفته که با خودکشی به زندگیاش پایان بدهد. مادرش، که از تصمیم او باخبر است، میخواهد با استخدام دختری جوان و زیبا به عنوان پرستار، به زندگی پسرش روح و طراوت ببخشد. اما لوییزا از این قضیه بیخبر است. کمی بعد او از این ماجرا باخبر میشود و تمام تلاشش را میکند که ویل را از تصمیمی که گرفته است، منصرف کند. با ازدواج نامزد سابق ویل با دوست صمیمیاش، حال ویل بدتر میشود و ...
جملاتی از کتاب من، پیش از تو
دلیل واقعی نگرانی بابا را میدانستم. آنها روی درآمد من حساب میکردند. ترینا تقریبا مجانی در گلفروشی کار میکرد. مامان باید از پدربزرگ مراقبت میکرد و شرایط کارکردن نداشت. حقوق بازنشستگی پدربزرگ هم کم بود. بابا همیشه نگران کارش در کارخانهی مبلسازی بود. رئیس کارخانه چند ماهی بود زمزمههایی دربارهی تعدیل نیرو میکرد. در خانه نجواهایی میشنیدم و صحبت از بدهی و تغییر کارت اعتباری بود. دو سال قبل، رانندهای که بیمه هم نداشت اتومبیل بابا را دربوداغان کرد و این اتفاق آنقدر بد بود که خیلی چیزها عوض شد و در نهایت والدینم دچار مشکلات مالی شدند. برای هزینههای خانه روی دستمزد ناچیز من حساب میکردند. خوشبختانه آنقدر بود که به خانواده کمک کند ایام بگذرد.
ـ حالا ول کنید و اینقدر جلو نروید. فردا میتواند برود ادارهی کاریابی و ببیند کاری هست یا نه. خودش اینقدر پول دارد که مدتی را سر کند.
طوری حرف میزدند که انگار من حضور ندارم.
ـ دختر زرنگی هم که هست. عزیزم، مگر نه؟ میتوانی بروی دورهی ماشیننویسی ببینی. برو دنبال کار دفتری.
نشستم و به پدر و مادرم گوش دادم که داشتند جروبحث میکردند که باتوجه به تواناییهای محدودم از عهدهی چه کارهایی برمیآیم. کار در کارخانه، چرخکار خیاطی، درست کردن ساندویچ. آنروز بعدازظهر برای اولین بار در عمرم دلم میخواست گریه کنم. توماس با چشمان بهتزده به من نگاه میکرد. بدون اینکه حرفی بزند نصف بیسکویت دهنزدهاش را به من داد.
ـ ممنونم توماس.
بعد در سکوت بیسکویت را در دهانم گذاشتم.
4-بر باد رفته
نویسنده : مارگارت میچل
معرفی کتاب بر باد رفته
بر باد رفته، اثر بینظیر مارگارت میچل نویسنده زن امریکایی است. بر باد رفته داستان عشق آتشین و پر ماجرای اسکارلت اوهارا و اشلی است.
مارگارت میچل برای نوشتن کتاب بر باد رفته، برنده جایزه ادبی پولیتزر شد. فیلم بر باد رفته که از روی همین کتاب ساخته شده است به شدت درخشید و جوایز بسیاری از آن خود کرد. کتاب را با ترجمهی الهام رحمانی میخوانید.
جملاتی از کتاب بر باد رفته
وقتی دوقلوها رفتند، اسکارلت در ایوان تارا ایستاد تا آخرین صدای تاختن سم اسبها محو شد و همچون خوابگرد به طرف صندلیاش برگشت. از ناراحتی خشکش زد و از بس که ناخواسته خندیده بود تا مبادا دوقلوها از رازش باخبر شوند، عضلات دهانش درد میکرد. او یکی از پاهایش را زیرش جمع کرد و با بیحوصلگی روی صندلی نشست. دلش مالامال از غم و اندوه بود، طوری که احساس میکرد گنجایش این همه غم را ندارد. قلبش تند تند میزد، دستهایش سرد و در حس بدبختی غرق شده بود. پریشانی و سردرگمی در چهرهاش موج میزد، سردرگمی کودک نازپروردهای که همیشه آنچه که میخواست بر وفق مرادش بود و حالا برای اولین بار با اوضاع نامطبوعی در زندگیاش مواجه میشد.
اشلی میخواست با ملانی همیلتون ازدواج کند!
آه، مگر میتوانست واقعیت داشته باشد! دوقلوها اشتباه میکردند و آن هم یکی دیگر از شوخیهای بیمزهشان بود. اشلی نمیتواند، نمیتواند عاشق ملانی باشد و هیچكسی نمیتواند عاشق دختر لاغرمردنی خجالتی مثل ملانی شود. اسکارلت با تحقیر، قیافه کودکانهی لاغر و صورت جدی قلبی شکل ملانی را به یاد آورد که خیلی معمولی و تقریباً زشت به نظر میآمد و ماهها میشد که اشلی او را ندیده بود. از مهمانی سال گذشته در مزرعه دوازده بلوط، اشلی بیش از دوبار به آتلانتا نرفت. نه! اشلی نمیتوانست عاشق ملانی باشد چون میدانست که اشتباه فکر نمیکند! چون اشلی عاشق او بود! اشلی فقط عاشق اسکارلت بود و او این موضوع را خوب میدانست!
5-جین ایر
نویسنده: شارلوت برونته
«جین ایر» نوشتهی شارلوت برونته(۱۸۱۶-۱۸۵۵) نویسندهی انگلیسی است. شارلوت یکی از سه خواهر برونته است که هر سه در ادبیات کلاسیک انگلیسی افراد بنامی هستند و نقش پررنگی ایفا کردهاند. کتاب «جین ایر» اصلیترین و مشهورترین کتاب شارلوت برونته است که اقتباسهای سینمایی بسیاری از آن تاکنون وجود داشته است. این کتاب نخستین بار در سال ۱۸۴۷ منتشر شد.
جین دختر یتیمی است که در نوانخانهای بزرگ میشود و سختیهای بسیاری را در دوران کودکی و نوجوانی خود طی میکند. این سختیها اما او را به فردی آزموده و جاافتاده بدل میکند. او ظاهری معمولی دارد اما روح بزرگش ماجرای داستان را رقم میزند. او در فراز و نشیبهایی که برایش رخ میدهد با وجود آنکه به قید و بندهای اجتماعی به سادگی تن نمیدهد، اما ایمان و اخلاقش را فدای خواستهاش نمیکند. جین پس از پایان کارش در نوانخانه آمادهی تدریس میشود و برای تدریس به دختری از یک خانواده ثروتمند به تورنفید هال میرود...
منابع: فیدیبو،کتابراه و طاقچه